شعر در مورد جوان و نوجوان
شعر در مورد جوان و نوجوان
شعر در مورد جوان و نوجوان ,شعر در مورد جوان و نوجوانی,شعر در مورد جوانی و نوجوانی,شعری در مورد جوان و نوجوان,شعر در مورد جوانی و نوجوانی,شعری در مورد جوانی و نوجوانی,شعری در مورد جوانی و نوجوانی,شعر درباره نوجوان و جوان,شعر زیبا در مورد جوانی و نوجوانی,شعر درباره جوان و نوجوان,شعری درباره نوجوانی و جوانی,شعر درباره جوانی و نوجوانی,شعری در مورد جوان و نوجوانی,شعری درباره جوانی و نوجوانی,شعر درباره نوجوانی و جوانی,شعر در مورد نوجوان و جوان,شعر در مورد نوجوانی و جوانی,شعر درباره ی نوجوان و جوان,شعر درباره ی نوجوانی و جوانی,شعری درباره ی نوجوان و جوان
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد جوان و نوجوان برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
جوانی شمع ره کردم که جویم زندگانی را
نجستم زندگانی را و گم کردم جوانی را
کنون با بار پیری آرزومندم که برگردم
به دنبال جوانی کوره راه زندگانی را
شعر در مورد جوان و نوجوان
نوجوانی زیباست
مثل یک شاخه ی گل مثل پرواز پرنده
نوجوانی فصل زیبای به خود آمدن است
فصل دیدن، شنیدن، گفتن، یاد گرفتن نوجوان
کاش بدانی که چقدر کوتاه است این نسیم سحری
شعر در مورد جوان و نوجوانی
خوشا عاشقی خاصه وقت جوانی
خوشا با پریچهرگان زندگانی
به وقت جوانی بکن عیش؛ زیرا
که هنگام پیری بُوَد ناتوانی
جوانی و از عشق پرهیز کردن
چه باشد ندانی، به جز جان گرانی
جوانی که پیوسته عاشق نباشد
دریغ است ازو روزگار جوانی
شعر در مورد جوانی و نوجوانی
بار دیگر گر فرود آری سری با ما جوانی
داستانها دارم از بیداد پیری با جوانی
واعزیزا گوئی آخر گر عزیزت مرده باشد
من چرا از دل نگویم وا جوانی وا جوانی
شعری در مورد جوان و نوجوان
افسوس که نامه جوانی طی شد
و آن تازه بهار زندگانی دی شد
آن مرغ طرب که نام او بود شباب
افسوس ندانم که کی آمد کی شد
شعر در مورد جوانی و نوجوانی
تو جوانمرد و دولت تو جوان
می به بخت تو نوجوان آمد
گل دگر ره به گلستان آمد
واره باغ و بوستان آمد
شعری در مورد جوانی و نوجوانی
نوجوان گشتی و شکل ناز را نشناختی
جای تسکین نیست زین پس بیقراران ترا
هر کرا امروز خواندی باز فردا کشتیش
بارک الله این چه اقبال است یاران ترا
شعری در مورد جوانی و نوجوانی
آمد بهار و تازه وتر شد گل و صبا
زان سرو نوجوان خبر تازه بر نداد
خوشوقت بادکش گذری هست
از آن طرف هر چند دور مانده ما را خبر نداد
شعر درباره نوجوان و جوان
حد من نیست ثنایت گفتن
گوهر شکر عطایت سفتن
نوجوانی به جوانی مغرور
رخش پندار همی راند ز دور
شعر زیبا در مورد جوانی و نوجوانی
ریختم با نوجوانی باز طرح زندگانی
تا مگر پیرانه سر از سر بگیرم نوجوانی
آری آری نوجوانی می توان از سرگرفتن
گر توان با نوجوانان ریخت، طرح زندگانی
شعر درباره جوان و نوجوان
جوانی چنین گفت روزی به پیری
که چون است با پیری ات زندگانی
بگفت اندر این نامه حرفی است مبهم
که معنیش جز وقت پیری ندانی
تو بِهْ کز توانایی خویش گویی
چه میپرسی از دوره ناتوانی؟
جوانی نکو دار کاین مرغ زیبا
نمانَد در این خانه استخوانی
متاعی که من رایگان دادم از کف
تو گر میتوانی، مَدِه رایگانی
شعری درباره نوجوانی و جوانی
افسوس که ایام جوانی بگذشت
دوران نشاط و کامرانی بگذشت
تشنه به کنار جوی چندان خفتم
کز جوی من آب زندگانی بگذشت
شعر درباره جوانی و نوجوانی
جوانی در درون دل نهفته است
جوانی در نشاط و شور خفته است
چو گم شد از دلت عشق هوسباز
همانا شام پیری گشته آغاز
شعری در مورد جوان و نوجوانی
ای جوانی
رفتی ز دستم، در خون نشستم
جوانی، کجایی؟
چرا رفتی که من با تو عهدی نبستم
غم پیری، نبود دیری، که در هم شکستم
جوانی را ز کف دادهام رایگانی
کنون حسرت برم روز و شب بر جوانی
شعری درباره جوانی و نوجوانی
جفا کن که بودم دردا که دیدم از مهربانان، نامهربانی
غمت را نهفتم در سینه اما با کس نگفتم راز نهانی
ندیدم سود از جوانی در زندگانی
چه حاصل از زندگانی دور از جوانی
چو این دل به نشا دادم
که چون جویم از رهابم
شعر در مورد جوان و نوجوان
بیشتر بخوانید :
شعر در مورد امام موسی کاظم
شعر در مورد نقاب
شعر در مورد تجربه
شعر در مورد صورت و سیرت زیبا
شعر در مورد حضرت معصومه
- ۹۷/۰۷/۰۹